کد خبر: ۷۸۷۲
۰۸ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

معلم شکلاتی دانش‌آموزان حاشیه شهر

علی‌اصغر ساعی‌طرقی که بین دانش‌آموزانش به «معلم شکلاتی» معروف است، با وجود داشتن چندین پیشنهاد برای خدمت در مناطق برخوردار مشهد، ماندن در کنار دانش‌آموزان مناطق محروم را ترجیح داده است.

علی‌اصغر ساعی‌طرقی از آن‌دست آدم‌هایی است که نمونه‌اش این روز‌ها کمتر پیدا می‌شود؛ معلمی که با وجود داشتن مدرک کارشناسی‌ارشد و چندین پیشنهاد برای خدمت در مناطق برخوردار مشهد، همچنان ماندن در کنار دانش‌آموزان مناطق محروم را ترجیح داده و بزرگ‌ترین افتخار سال‌های خدمتش نیز، حضور هجده‌ساله‌اش به‌عنوان آموزگار، معاون پرورشی، مدیر و کارشناس آموزش ابتدایی در بین این بچه‌هاست.

از بین صحبت‌های او بود که پی بردیم به حضور چندساله‌اش در محدوده قلعه‌ساختمان که این روز‌ها با عنوان شهرک شهیدرجایی و باهنر شناخته می‌شود، افتخار می‌کند و این تنها چندجمله از بین حرف‌های شنیدنی بود که این معلمِ ساکن محله شاهد در بین گفتگویمان بر زبان آورد.

معلمی که در بین دانش‌آموزانش به «معلم شکلاتی» معروف است؛ چراکه به گفته خودش، همیشه داخل جیب‌هایش پر از شکلات‌هایی است که به دست دانش‌آموزانش می‌دهد.


باز هم همین حرفه را انتخاب می‌کنم

علی‌اصغر ساعی‌طرقی که تا به امروز ۲۶ سال از عمر چهل‌وچهارساله خود را صرف حرفه معلمی کرده است، خوب به یاد دارد که سال‌ها پیش این شغل را به احترام پدرش انتخاب کرد. وقتی به آن دوران فکر می‌کند، می‌گوید: «مرحوم پدربزرگم رجب‌علی، درگذشته که هنوز پدرم برای کار در کارخانه ذوب‌آهن به اصفهان نرفته بود، در مشهد مکتب‌دار بود و تعداد زیادی سواد‌آموز داشت.

همین مکتب‌داری او بود که پدرم را عاشق حرفه معلمی کرده بود و وقتی من دوران دبیرستان را در رشته علوم‌تجربی تمام کردم، پدرم گفت باید معلم شوی. این شد که برای زمین نماندن حرف او به علاقه خودم در رشته پزشکی و پیراپزشکی پشت‌پا زدم و تفننی در کنکور تربیت‌معلم شرکت کردم؛ آزمونی که به رتبه ۷ من در تربیت‌معلم اصفهان ختم شد و عنوان معلم برای من رقم خورد.

او حالا می‌گوید: «درست است که آن روز‌ها به احترام حرف پدرم، وارد حرفه معلمی شدم، اما امروز خرسند از همین اجبارم و عاشق این شغل. این حرفه به اندازه‌ای به من درس آموخته که اگر یک‌بار دیگر بخواهم انتخاب‌رشته کنم، این‌بار نه سر اجبار بلکه از روی علاقه معلمی را انتخاب می‌کنم.»

در این مناطق، بچه‌ها نگاه دیگری به معلم دارند و تا سال‌ها بعد از تحصیل هم به یاد آموزگارشان هستند

 

کار کردن در مناطق محروم، لذت‌بخش‌تر است

ساعی چند‌سالی در روستا‌های اصفهان خدمت کرده و بعد از آنکه به مشهد منتقل شده، در سال ۷۶ در مدارس محدوده قلعه‌ساختمان مشغول شده است. نام دبستان آزادی، امام‌صادق (ع)، ابوالفضل‌العباس (ع)، دانشور و اشرفی‌اصفهانی حالا در کارنامه کاری او دیده می‌شود و امروز دبستان شیخ‌طوسی محل خدمت اوست.

دبستانی که در آن بیش از یک‌سوم بچه‌ها زیرپوشش خیریه‌های مختلف هستند: «تاکنون چندین پیشنهاد برای خدمت در مکان‌های مختلف داشته‌ام و آخرین آن‌ها مربوط به سال گذشته برای حضور در یکی از دبستان‌های بولوار دانشجو بوده است، اما به عشق این بچه‌ها تاکنون حاضر به حضور در مناطق برخوردار نشده‌ام؛ چراکه کار کردن در مناطق محروم لذت درونی بیشتری دارد.

در مناطق برخوردار، دانش‌آموزان چندساعتی به مدرسه می‌آیند و درس می‌آموزند و می‌روند، اما در این مناطق، بچه‌ها نگاه دیگری به معلم دارند و تا سال‌ها بعد از تحصیل هم به یاد آموزگارشان هستند. نمونه آن یکی از دانش‌آموزان خودم هست که حتی بعد از پایان سربازی‌اش همچنان برای دیدن من به مدرسه سرمی‌زند یا یکی دیگر از بچه‌ها که حالا در آستانه بیست‌سالگی است و من را مشاور خودش در زمینه کار و تشکیل زندگی قرار داده است.»

 

علی‌اصغر ساعی‌طرقی؛ «معلم شکلاتی» دانش‌آموزان حاشیه شهر است

 

بخشنده‌تر از این بچه‌ها در جایی پیدا نمی‌شود‌

می‌گوید: «اگر به بچه‌های مناطق محروم رسیدگی شود، آن‌ها نیز می‌توانند افراد موفقی شوند؛ چراکه آنان استعداد خوبی دارند.»‌

می‌گوید: «اگر بچه‌های مناطق محروم حمایت شوند، برای چرخاندن زندگی به کار خلاف رونمی‌آورند.»‌

می‌گوید: «بخشنده‌تر از این بچه‌ها در جایی پیدا نمی‌شود.»

ساعی این جملات را پشت سر هم بر زبان می‌آورد و ادامه می‌دهد: «در اینجا دانش‌آموزان، کتاب‌هایشان را به جای کیف، داخل پلاستیک می‌گذارند. به جای داشتن مداد‌های گوناگون و دفتر‌هایی با طرح‌های مختلف، خیلی از اوقات از سر نداشتن دفتر، مشق نمی‌نویسند. با دمپایی به مدرسه می‌آیند. در ساعات تعطیلی برای مردم، کفش واکس می‌زنند یا در بازار رضا شاگردی می‌کنند که اگر این مشکلات برای آن‌ها نباشد، بدون تردید با استعدادی که دارند، موفق‌تر از امروز خواهند بود.»

دانش‌آموزان حاشیه شهر، کتاب‌هایشان را به جای کیف، داخل پلاستیک می‌گذارند

این معلم ساکن محله شاهد می‌گوید: «بخشش را باید از بچه‌های مناطق محروم یاد گرفت. اینجا اگر دانش‌آموزی با گریه چندصدتومانی از خانواده‌اش بگیرد و بیسکویتی بخرد، به‌تن‌هایی نمی‌خورد. به ما هم تعارف می‌کند و از گوشه آن هم که شده، به‌زور دستمان می‌دهد. من درس بزرگی از بودن در کنار این بچه‌ها آموخته‌ام؛ اینکه بخشش نیاز به ثروت آن‌چنانی ندارد، بلکه نیازمند قلب بزرگی است.»

 

مهارت‌های زندگی را به شاگردانم آموزش می‌دهم

ساعی  پس از ۱۸ سال کار کردن در مدارس مناطق محروم مشهد، حالا در شناسایی نیاز‌های دانش‌آموزان چنین مناطقی، خبره شده است. او می‌گوید: «این دانش‌آموزان، بیشتر از آموزش‌های علمی، نیازمند فراگیری مهارت‌های زندگی هستند، از همین‌رو من در کنار آموزش دروس سعی می‌کنم این مهارت‌ها را نیز یادشان بدهم و از خطرات اجتماعی که تهدیدشان می‌کند، بگویم تا در مواجهه با موقعیت‌های خطرناک از فروش مواد گرفته تا دزدی و... بدانند که چه‌کار باید بکنند.

 

به موقع خودش جدی می‌شوم

وقتی دانش‌آموزی از مدرسه فرار می‌کند، حتما یک‌جایی، یک حرکت معلم، او را فراری داده است، برعکس اگر دانش‌آموزی تشنه درس و یادگیری است، باز هم این معلم بوده که او را به این راه کشانده است.

ساعی  به این گفته خود اعتقاد دارد و در ادامه می‌گوید: «معلم مستقیم و غیرمستقیم بر روی سرنوشت افراد جامعه تاثیر می‌گذارد.»

به گفته او معلم، بیشترین و بهترین و پرانرژی‌ترین زمان خود را صرف دانش‌آموزانش می‌کند. پس چه بهتر که درکنار درس دادن به نحوی رفتار کند و آموزش بدهد که دانش‌آموز از او الگویی برای خود بسازد.

از ساعی  جویای نحوه رفتارش با دانش‌آموزان می‌شویم؛ بچه‌هایی که طبق گفته‌های خودش، اگر در زنگ تفریح او را ببینند، چندنفری دور او حلقه زده و دستانش را رها نمی‌کنند. دانش‌آموزانی که گاهی‌اوقات، ناهارش را با آنان سهیم می‌شود و بچه‌هایی که پاره‌ای وقت‌ها به دید پدر نگاهش کرده و حرف دلشان را می‌زنند: «همیشه سعی کرده‌ام برای دانش‌آموزانم دلسوز و مهربان باشم، اما موقعی هم پیش می‌آید که به‌خاطر خود بچه‌ها جدی می‌شوم و حتی تنبیهشان می‌کنم.»

 

سال گذشته، فقط یک جفت جوراب هدیه گرفتم

حرف از روز معلم و هدیه بچه‌ها که می‌شود، ساعی  با تاکید و لبخندی به لب می‌گوید: «محال است دانش‌آموزانم این روز را فراموش کنند.»

این را می‌گوید و از آخرین هدیه‌ای که در این روز گرفته، حرف به میان می‌آورد: «سال‌گذشته تنها هدیه‌ای که بعد از تبریک شفاهی بچه‌ها گرفتم، یک جفت جوراب بود.»

او چند پیراهن هم دارد که هدایای بچه‌ها در سال‌های خیلی قبل‌تر است، اما تابه‌حال این لباس‌ها را نپوشیده و به‌عنوان یادگاری در کمدش نگهداری می‌کند. او بچه‌های دبستان شیخ‌طوسی را خیلی دوست دارد و معتقد است نذر برای این بچه‌ها خیلی زود جواب می‌دهد: «چندباری نذر کرده‌ام که گره‌گشا بوده است.»

 

علی‌اصغر ساعی‌طرقی؛ «معلم شکلاتی» دانش‌آموزان حاشیه شهر است

 

من بلد نیستم اِملا بنویسم

«سال‌های اول خدمتم بود. روز اول مهر که بچه‌ها را در دبستان روستای جوز اصفهان، به‌صف کردیم، یکی از بچه‌ها از لحظه ورودش به مدرسه تا زمانی که سرکلاس رفت، مدام گریه می‌کرد و حتی با پدرش هم صحبت نمی‌کرد. جلو رفتم و با دادن یک شکلات، آرامش کردم.

بعد از اینکه گریه‌اش قطع شد، گفتم چرا گریه می‌کنی؟ با لهجه اصفهانی گفت: مَن بِلَد نیستم املا بنویسم. این بچه را به‌اندازه‌ای از املا نوشتن ترسانده بودند که فکر می‌کرد اگر بلد نباشد، اتفاق خاصی می‌افتد. من تا زمانی که این دانش‌آموز، خودش اعلام آمادگی نکرد، به او دیکته‌ای نگفتم. او به‌مرور به اندازه‌ای در این درس پیشرفت کرد که نمره‌ای کمتر از ۲۰ نمی‌گرفت.»

 

معلمان امروز دیگر منزلتی ندارند

پای درددل معلمی‌اش که می‌نشینیم، ابتدا حرف از علاقه‌ای می‌زند که به این حرفه دارد و  اینکه معلم باید با همه کم‌وکاستی‌ها، باز سرکلاس شاداب و باروحیه باشد؛ «امروز دیگر معلمان منزلت گذشته را ندارند. اعتبارشان کم شده و حق وحقوق مناسبی هم دریافت نمی‌کنند. امروز تبعیض در میان این گروه زیاد شده و همین امر مشکلاتی را به‌وجود آورده است.»

او همچنین از وضعیت حقوقی قشر فرهنگی گله می‌کند و با این گفتن این موضوع که امروز معلم‌ها برای دریافت حقوق بیشتر، اضافه‌کاری بیشتری می‌کنند، ادامه می‌دهد: «پارسال که من با هزینه کردن بیش از ۱۰ میلیون تومان از دانشگاه آزاد، مدرک ارشد گرفتم، یکی دیگر از بستگان نیز تحصیلات خود را در همین مقطع در رشته مهندسی به پایان رساند. بعد از آن به حقوق من فقط ۱۰۰ هزار تومان اضافه شد و به حقوق او ۵۰۰ هزارتومان!»

ساعی  هر روز ساعت ۶ صبح تا ۶ بعدازظهر در دو شیفت، به‌عنوان معاون پرورشی و آموزگار کلاس چهارم در مدرسه مشغول است و با وجود ۸ ماه اضافه‌کاری، تاکنون فقط سه‌ماه دریافتی داشته است که طبق گفته‌هایش، این ناهماهنگی همیشه برای همه معلمان در پرداخت اضافه‌کاری‌هایشان وجود دارد.

 

نه ماشین داریم، نه خانه

«حقوق همسرم کفاف زندگی چهارنفره‌مان را نمی‌دهد.» این را نعیمه لنگرا، همسر ساعی  می‌گوید و با ابراز خرسندی از زندگی کردن با یک معلم، ادامه می‌دهد: همیشه گفته می‌شود معلم‌ها حقوق خوبی دارند و زندگی مرفه، اما این‌گونه نیست. ما الان نه ماشین داریم و نه خانه‌ای که مال خودمان باشد.

درواقع زندگی معلم‌ها، سطح متوسطی دارد. به‌دلیل حضور دوازده‌ساعته ساعی  در دبستان، بیشتر بار تربیت فرزندان به دوش همسرش است، از همین‌رو او برای رسیدگی بیشتر به فرزندانشان، از چند وقت پیش، کارش را به‌عنوان کارشناس پرستاری و بهداشت، کنار گذاشته و به قول خودش، اگر همسرش در بیرون از منزل معلم است، او در خانه معلمی می‌کند.

* این گزارش چهارشنبه، ۹ اردیبهشت ۹۴ در شماره ۱۴۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر